English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6365 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intergrade U طبقه بندی داخلی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
integrade U [طبقه بندی داخلی کردن]
Other Matches
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
layer U طبقه بندی کردن
classifying U طبقه بندی کردن
categorizes U طبقه بندی کردن
aggroup U طبقه بندی کردن
systemize U طبقه بندی کردن
pigeonhole U طبقه بندی کردن
classifies U طبقه بندی کردن
to categorize U طبقه بندی کردن
classify U طبقه بندی کردن
categorizing U طبقه بندی کردن
categorized U طبقه بندی کردن
graduate U طبقه بندی کردن
categorised U طبقه بندی کردن
categorises U طبقه بندی کردن
graduates U طبقه بندی کردن
layers U طبقه بندی کردن
graduating U طبقه بندی کردن
categorising U طبقه بندی کردن
categorize U طبقه بندی کردن
classes U طبقه بندی کردن رده
class U طبقه بندی کردن رده
classing U طبقه بندی کردن رده
classed U طبقه بندی کردن رده
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
labeling U برچسب زدن طبقه بندی کردن
label U برچسب زدن طبقه بندی کردن
assort U طبقه بندی کردن مناسب بودن
labels U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labelled U برچسب زدن طبقه بندی کردن
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
indexed U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
classifications U طبقه بندی رده بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
internetting U شبکه بندی داخلی
intergradation U درجه بندی داخلی
division U طبقه بندی
divisions U طبقه بندی
sorting U طبقه بندی
systemization U طبقه بندی
grading U طبقه بندی
stratification U طبقه بندی
denominations U طبقه بندی
denomination U طبقه بندی
low grade U کم طبقه بندی
taxonomies U طبقه بندی
classifications U طبقه بندی
bracket U طبقه بندی
taxonomy U طبقه بندی
assortments U طبقه بندی
typification U طبقه بندی
classification U طبقه بندی
assortment U طبقه بندی
classified U طبقه بندی شده
vendor rating U طبقه بندی فروشندگان
unclassified U طبقه بندی نشده
zootaxy U طبقه بندی جانوران
nondescript U غیرقابل طبقه بندی
accounting classification U طبقه بندی حساب
secrets U طبقه بندی سری
secret U طبقه بندی سری
unclassified U بدون طبقه بندی
classificatory U مربوط به طبقه بندی
taxonomist U متخصص طبقه بندی
classification U طبقه بندی پیام
classifications U طبقه بندی پیام
classifiable U قابل طبقه بندی
service rating U طبقه بندی پرسنلی
rug classification U طبقه بندی فرش
suborder U طبقه بندی فرعی
soil class U طبقه بندی خاک
budget classification U طبقه بندی بودجه
route classification U طبقه بندی جاده ها
standardization U همگونی طبقه بندی
job classification U طبقه بندی شغل
job classification U طبقه بندی شغلی
classification of soil U طبقه بندی خاک
map classification U طبقه بندی نقشه ها
market grades and grading U طبقه بندی بازار
classification of aggregate U طبقه بندی خاکدانه ها
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
harmonic proportion U طبقه بندی متناسب
classification chart U نمودار طبقه بندی
computer classifications U طبقه بندی کامپیوتر
harmonic division U طبقه بندی متناسب
nosology U طبقه بندی بیماریها
speed rate increment U طبقه بندی سرعت
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
classified items U اقلام طبقه بندی شده
classified items U اماد طبقه بندی شده
brussels nomenclature U طبقه بندی تعرفه برکسل
classified material U مدارک طبقه بندی شده
restrict U بازداشت طبقه بندی مدارک
restricting U بازداشت طبقه بندی مدارک
restricts U بازداشت طبقه بندی مدارک
glossography U طبقه بندی و شرح زبانها
coinage U طبقه بندی بهای مسکوک
topsecret U طبقه بندی به کلی سری
restricted data U اطلاعات طبقه بندی شده
international classification of U طبقه بندی بین المللی بیماریها
classification yard line U سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
taxon U واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
systematist U متخصص فائده سازی و طبقه بندی
accountable cryptomaterial U مدارک و وسایل طبقه بندی شده
access to classified material U دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
national infrastructure U سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
age grouping U طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
unified soil classification system (uscs U نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
marshalling yard U محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
phytography U طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
standardises U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
concurrently U مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
abc analysis U طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fault U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
stratify U طبقه طبقه کردن
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
incretion U ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
entresol U طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
squawk U مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense U پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks U مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked U مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure U ساختمان داخلی سازه داخلی
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
internalization of costs U داخلی کردن هزینه ها
internal sort U جور کردن داخلی
inverse chill U سرد کردن داخلی
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
inhibiting U اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sifting U روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com